علت تضاد بین والدین و فرزندان

والدین و فرزندان

علت اصلی اختلاف میان فرزندان و والدین رفتار های نادرست و غلط پدر و مادر در دوران کودکی و نوجوانی است. دسته ای از والدین با رفتار های تند و سرزنش آمیز خیال می کنند که می توانند فرزندان خود را به خوبی تربیت کنند و دسته ای هم اعتقاد دارند که با محبت و دلسوزی بیش از حد می توانند به رشد فرزند خود کمک کنند. که همه این ها باعث ایجاد بیماری و اختلاف بین فرزند و والدین می شود. محبت های بیش از حد و رفتار های غلط والدین در کودکی و نوجوانی و دخالت والدین در تصمیمات فرزندان بعد ها منجر به واکنش های تلخ از سوی فرزند نسبت به والدین می گردد و در آخر رفتار هایی که باعث ایجاد اختلاف بین فرزند با والدین می شود، اسارت در دام محبت، عشق های تحمیلی، ناز پروردگی و دخالت های غیر منطقی می باشد.

دلایل مشکلات والدین با فرزندان در دوره نوجوانی

مشکل جوانان با والدین از جایی شروع می شود که در حالی که نوجوان خود را پخته و بزرگ می پندارد، پدر و مادر او را هنوز خام و کوچک می دانند که این موضوع یک دغدغه برای نوجوانان به حساب می آید. فرزند در تمام مراحل زندگی خود نیاز به مراقبت دارد اما مراقبت های هر دوره نیز با هم فرق  دارد. دلیل کنترل شدن مکرر نوجوانان توسط والدین دور کردن فرزندان خود از آسیب های اجتماعی(مثل دوست بد، اعتیاد و…) است اما این مراقبت ها باید اصولی و طبق سنی که فرزند در آن قرار دارد انجام گیرد.

بیشترین رسیدگی، توجه و ابراز علاقه به فرزندان در سنین دو تا هفت سال صورت می گیرد، دلیل اش هم این است که بچه ها در این سن کم آزار تر و با‌مزه تر هستند. منظور این است که بچه ها در این سن مشکلات کوچک تری را برای والدین خود ایجاد می کنند مثلا بزرگ ترین دردسر آنها خراب کردن وسیله است یا غذایی که باید بخورند را نمی خورند. اما وقتی بچه به سن نوجوانی می رسد دغدغه ها بیشتر می‌شود و این موضوع باعث می شود نگرانی والدین را دو چندان کند.

نگرانی های والدین درباره فرزندان

والدین گاهی گلایه می کنند که اگر مشکلاتی برای فرزندانمان پیش بیاید چه کاری باید انجام دهیم. ما نباید از آنها مراقبت کنیم؟ البته که باید مراقبت کنید. چون خطراتی که نوجوانان را تهدید می کند خیلی خطرناک تر از حالتی است که یک کودک را تهدید می کند. فرزندی که در حال رشد و قد کشیدن است دوست ندارد که این رشد را تنها یک روند جسمی و جلوی آینه ببیند بلکه دوست دارد خانواده هم متوجه این رشد و بزرگ شدن بشوند و بابت آن برای فرزندشان امتیازی را قائل شوند.

مسئله دیگر این است که ما متوجه رشد فرزندمان هستیم اما آنها هنوز شیوه درست زندگی کردن را بلد نیستند تا حدی که خانواده هنوز نگران غذا خوردنشان هستند. درسته گاهی یکی خیلی چاق و یا خیلی لاغر است و واقعا نیاز به تذکر و مراقبت دارد، اما وقتی نتوانستیم با تذکر و سرزنش های پی در پی نوجوانان را به آنچه که می خواهیم سوق دهیم پس چرا هنوز به پیگیری هایمان ادامه می دهیم و مدام آن را تکرار می کنیم؟

اشتباه والدین کجاست؟

در این مسئله تذکرات درست و درخواست های والدین مشکلی ندارد. مشکل اصلی سرزنش های مکرر و متوالی است که هیچ اثری ندارد و اگر هم داشته باشد کوتاه مدت است و چون کوتاه مدت است زود هم اثر خودش را از دست می دهد. وقتی بچه باز هم خطای خود را تکرار می‌کند، خانواده باز هم تذکرات خود را از سر می گیرد و دوباره آنها را بابت اینکه از وزن طبیعی خود خارج می شوند سرزنش می کنند. که روانشناسان نمی گویند خانواده نباید نگران باشد آنها فقط می‌گویند باید نگرانی ها را از فکر خود خارج کنند.

ملیکا نوجوانی 18 ساله راجب این مسئله می گوید: من با این که دوره بلوغ را گذرانده ام و دیگر بزرگ شده‌ام، هنوز والدینم من را مثل گذشته کوچک و خام می بینند و به مرور زمان نتوانستند رشد من را ببینند و هنوز بر این باورند که من باید همچنان فرمان بردار آنها باشم. آنها به احساسات، عواطف و نیاز های من توجه نمی کنند و همیشه آن طور که دوست دارند راجب مسائل زندگی ام تصمیم می گیرند. راجب مخالفت هام در برابر تصمیماتشان سرزنش می کنند و مدام من را با هم سن و سال خودم مقایسه می کنند که چرا مانند آنها به حرفشان گوش نمیکنم و احترام نمی گذارم. که این مسئله من را آزرده خاطر کرده و باعث طرد شدن ام از خانواده شده است.

در ذهن نوجوان چه می گذرد؟

نوجوان در طول زندگی با موقعیت های تاریخی و اجتماعی درگیر است، که نوجوان هر چه که در طول زندگی خود از والدین یاد گرفته است را به چالش می کشاند و برخی را رد و برخی را تایید می کند. همه انسان ها به خصوص نوجوانان به نوعی فرزند زمانه خودشان هستند و در این دوره تاثیر پذیری بسیار بالایی را از هم سن و سال های خود دارند و همچنین دوستان آنها نقش زیادی در شکل گیری هویت شان دارند. افراد در سن نوجوانی که از 12 سالگی شروع و 18 سالگی تمام می شود با تغییرات وسیعی مواجه می شوند که این دوران تفاوت زیادی با دوره های دیگر می‌کند که دوره نوجوانی دوره ای است که فرد دوره کودکی را به اتمام می رساند و وارد دوره بزرگسالی می شود. در این دوره بحران اصلی نوجوانان هویت یابی نیز می‌باشد که در این دوره نوجوان حس می کند تمام مشکلات جهان برای اوست.

والدین و مراقبت های دوره نوجوانی

مراقبت های والدین از فرزندان تنها به دوره کودکی ختم نمی شود و در دوره بعد از کودکی هم نوجوان نیاز  به مراقبت دارد. ولی مراقبت های نوجوانی با مراقبت های کودکی فرق دارد. در این دوره باید به فرزندان خود نزدیک شوید اما نه با آغوش گرفتن. باید بدانید که نباید هنوز مثل دوره کودکی از آنها مراقبت کنید و اگر شیوه مراقبت از فرزند را بلد نباشید، در ارتباط با فرزند دچار مشکل می شوید. پس اگر فرزندتان دچار مشکل شد برای حل آن باید به او آموزش دهیم که از روش حل مشکل استفاده کند. خوب است که والدین کمی از وقت خود را صرف صحبت با فرزند کنند و رفتار های طبیعی که در سن بلوغ برای آنها ظاهر می‌شود را درک کنند و برای پیشگیری از مشکلات فرزند طریقه حل آن را به فرزند یاد دهند و تجربه های خود را با آنها در میان بگذراند. در این سنین از تحقیر و سرزنش فرزندان خود جلوگری کنید و توقعات شما با سن نوجوانتان تداخل نداشته باشد. باید بدانید که فرزند شما سنی ما بین کودکی و بزرگی را دارد. یعنی نه آنقدر بزرگ است که از او انتظارات زیادی داشته باشید و نه آنقدر کوچک است که مانند کودکی اش با آنها رفتار  و مراقبت کنید.