عوامل‌ اجتماعی افزایش سن ازدواج

زنـدگی اجـتماعی گرچه یکی از ضروریات حیات انسان است، به گونه ای‌ که‌ بشر‌ بدون اجتماع قادر به ادامه زندگی نیست، ولی با این حال، اگر در بـرنامه ریـزی‌ و سیاست گذاری اداره جامعه، دقت کـافی نـشود، مشکلات زیادی به وجود می آید‌. برخی از عوامل افزایش‌ سن‌ ازدواج به مسائل اجتماعی برمی گردد:

  1. افزایش جرایم و آسیب های اجتماعی و خانوادگی: بالا رفتن جـرایم و آسـیب های اجتماعی و خانوادگی مـانند: اعـتیاد، بی بند و باری، همسرآزاری، طلاق، روابط سرد همسران، دخالت اطرافیان‌ و مانند آن، نه تنها موجب از هم پاشیدگی خانواده ها شده، بلکه موجب سلب اعتماد جوانان از ازدواج گردیده و سبب شده است جوان امـروز بـه ازدواج به عنوان عامل خوش بختی‌، نگاه‌ نکند و سرنوشت خود را به کسانی که در دام این آسیب ها گرفتار شده اند، تشبیه کند. وقتی جوان به اطراف خود می نگرد و ازدواج هایی را می یـابد کـه‌ پس‌ از مـدت کوتاهی دچار بحران می شوند و هر یک از پسر و دختر اظهار پشیمانی می کنند که چرا زود خود را در ایـن دام انداختند، انگیزه خود را از‌ دست‌ می دهد و اجازه نمی دهد آزادی او به خـاطر ایـن سـنّت اجتماعی به خطر افتد. بخصوص در مواردی که افراد در ازدواج شکست بخورند، نسبت به دوستان مجرّد خود‌ احساس‌ مـسئولیت‌ ‌ ‌مـی کنند و سعی می نمایند‌ آنها‌ را‌ از دچار شدن به سرنوشت خود باز دارند. در ایـن وضـعیت، طـبیعی است که برخی دختران و پسران جوان تحت تأثیر قرار‌ گیرند‌ و نسبت‌ به ازدواج بدبین شوند.
  2. طـولانی بودن تحصیلات دانشگاهی‌: طولانی‌ بودن مدت تحصیلات دانشگاه و افزایش نسبت دختران به پسـران، که طبق بعضی آمـارها تـنها 35/43 درصد کسانی که‌ در‌ کنکور‌ شرکت می کنند، پسر هستند، سبب شده است اولا‌، اغلب پسران و دختران تا پایان تحصیلات و بعد هم تا هنگام اشتغال، از ازدواج سرباز زنند. ثانیاً، دختران به‌ علت‌ داشتن‌ تـحصیلات دانشگاهی، حاضر به ازدواج با پسران پشت کنکور مانده نباشند‌ و درصد‌ بالایی از آنان بدون همسر بمانند، یا به ازدواج ناخواسته تن بدهند; چنان که امروز شاهد‌ این‌ معضل‌ هستیم. در جوامع سنّتی، بیشتر فـنون و مـهارت ها در خانواده و به صورت‌ غیر‌ رسمی‌ به نسل جدید آموخته می شد و کودکان غالباً وقتی به سن نوجوانی می رسیدند‌، مهارت‌ شغلی‌ خود را فراگرفته بودند و نیازی نبود پس از بلوغ نیز سـالیانی را صـرف یادگیری‌ فنون‌ و مهارت های مورد نیاز کنند. اما جوامع جدید چنان پیچیده شده اند که‌ داشتن‌ یک‌ زندگی قابل قبول و متناسب با توقّعات جامعه در این گونه جوامع، اغلب مـستلزم گـذراندن‌ یک‌ دوره بلندمدت تحصیلی است. کسب مدارک تحصیلی موجب اعتبار اجتماعی و اقتصادی افراد می‌ گردد‌ و زمینه‌ استخدام آسان تر آنان را در مراکز اداری، کارخانه ها و مانند آن فراهم می کند‌. بنابراین‌، جوانان بـرای ایـنکه بـتوانند در آینده از موقعیت اجتماعی و اقتصادی بـهتری بـرخوردار‌ شـوند‌، ناگزیرند‌ دهه سوم زندگی خود را نیز برای تحصیل صرف کنند. اشتغال به تحصیل امکان ازدواج‌ بسیاری‌ از‌ جوانان را از بین می برد; زیـرا جـوانانی کـه از امکانات خوبی‌ برخوردار‌ نیستند، نمی توانند همراه بـا تـحصیل، هزینه یک خانواده را تأمین کنند. تحصیلات عالی برای زنان‌ بیشتر‌ از این نظر اهمیت دارد که موقعیت اجتماعی آنان را افزایش مـی‌ دهـد‌. زنـانی که تحصیلات بالاتری دارند، معمولا می‌ توانند‌ با‌ مردانی ازدواج کـنند که از موقعیت اجتماعی‌ و اقتصادی‌ بالاتری برخوردارند.
  3. به هم خوردن توازن دختر و پسر آماده ازدواج در روستاها‌: طبق‌ آمارها، به عـلت مـهاجرت پسـران‌ روستایی‌ به شهرها‌ برای‌ جستوجوی‌ کار، جمعیت دختران روستایی آماده ازدواج دو‌ بـرابر گذشته شده است. بنابراین، مشکل قبلی، یعنی عدم توازن پسر و دختر‌، در‌ جوامع روستایی نمود بیشتری دارد. از‌ سـوی دیـگر، پسـران شهری‌ نیز‌ تمایلی به وصلت با خانواده‌ روستایی‌ ندارند و در نتیجه، دختران روسـتایی شـانس کـمتری نسبت به سایر افراد دارند. شاهد‌ این‌ مطلب وجود دختران مجرّد و با‌ سنین‌ بـالا‌ در روسـتاهاست کـه‌ به‌ انتظار آمدن خواستگار نشسته‌ اند‌.