مشکلات والدین با فرزندان در دوره نوجوانی

به نظر شما دلیل مشکلات والدین با فرزندان در دوره نوجوانی چیست؟ مشکل از جایی شروع میشه که از یه طرف پدر و مادر نوجوان رو کودک می دونند و از طرف دیگه، نوجوان خودش رو بزرگ می دونه و ما به این می گیم دغدغه نوجوان ها. فرزند هنوز نیاز به یک سری مراقبت ها داره، ولی نه مثل مراقبت های سابق. درسته که در این سن خطرات بیشتری میاد سراغش (مثل رفیق بد، اعتیاد و…) و والد می خواد بیشتر مراقبش باشه، اما باید در تعاملات با او تجدید نظر کنیم و طبق روحیات مقتضی به سن فرزندمون باهاش صحبت کنیم.

واقعیت اینه که زمانی که والدین فرزند شون کوچیکه، بیشتر به نیازهاش، احتیاجاتش و علاقه مندی هاش توجه می کنند و همه چیز براش تهیه می کنند. یه علتش اینه که زمانی که بچه ها کوچیکترند، بامزه تر و کم آزارتر هستند و اینکه بچه ها تو سن 2، 3، 4 و حتی تا 7 – 8 سالگی با والدین خودشون همراه ترند. ما بچه ها رو دوست داریم چون کارهای عجیب و غریب کمتری انجام میدن. تعجب برانگیزترین کار بچه ها اینه که یه وسیله شون خراب میشه یا غذایی که ما می خواهیم رو نمی خورند. اما وقتی سن بچه ها بالاتر میره، ممکنه جاهایی برن که ما دوست نداریم یا کارهایی کنند که نمی خواهیم و این نگرانی ما رو چند برابر می کنه. اما راه حل این مشکل چیه؟

اساسا خانواده ها و پدر و مادرها زمانی که بچه ها سنشون پایین تره، بیشتر دوستشون دارند و همین دوست داشتن باعث میشه اون ها هم پدر و مادرشون رو بیشتر دوست داشته باشند. البته ما به عنوان والد با همین انتظار می خواهیم جلو بریم و خودمون و فرزندان مون رو مدیریت کنیم.

مشکلات فرزندان در سن بلوغ

بچه کم کم که به دوره نوجوانی می رسه، دیگه دوست داره استقلال داشته باشه. به این دوره میگن دغدغه نوجوانی . یعنی جایی که فرزند ما نه اون قدر بزرگ است، نه کودک. کودک می خواد به پدر و مادرش ثابت کنه که من بزرگم و مستقل هستم، برید کنار من همه کارهام رو می تونم انجام بدم. بعد هی شروع می کنه تغییرات عجیب و غریب کردن. در سن بلوغ اندام و جسم کودک تغییرات زیادی می کنه و حتی پدر و مادر ها گاهی شکل ظاهری فرزند خودشون رو دیگه مثل گذشته دوست ندارند و متعجب میشن. حتی یه وقت هایی نگران میشن و حتی ممکنه گاهی هر کدوم از این تغییرات رو به یه گناه یا اشتباه ربط بدن.

این ها مجموعه ای از اتفاقات،الگوها و تفکرات رو می سازه که باعث میشه روز به روز بین نوجوان و خانواده فاصله بندازه. این فاصله ها به حدی می رسه که گاهی اوقات دیگه نمیشه کنترلش کرد. ما باید قبول کنیم که بچه ها در دوران نوجوانی و سن بلوغ دیگه نیازی به مراقبت های سابق ندارند و اگه بخواهیم همون مراقبت های دوران کودکی رو ادامه بدیم، یعنی داریم بهش تکرار و تاکید می کنیم که تو کودک هستی و این دقیقا موضوعیه که فرزند ما داره علیه اون می جنگه.

نگرانی های والدین درباره فرزندان

والدین گاهی از نگرانی هاشون میگن که ممکنه خیلی مسائل بیاد سراغ بچه هامون. پس یعنی ما نباید از فرزندمون مراقبت کنیم؟ البته که باید مراقبش باشید. چون موضوعاتی که نوجوان رو تهدید می کنه بسیار متنوع تر و بیشتر از حالتیه که یه کودک رو تهدید می کنه. ولی از یه طرف هم فرزند شما داره رشد می کنه، داره بزرگ میشه و دوست داره که خانواده اش هم این بزرگ شدن رو ببینند و احساس کنند. نوجوان در سن بلوغ اینطور احساس می کنه که “من وقتی دارم قد می کشم، دوست دارم این قد کشیدن فقط جلوی آینه و جسمی نباشه. بلکه دوست دارم خانواده ام هم یک سری امتیاراتی برای من قائل بشن.”

ما فقط می بینیم که جوان ها و نوجوان ها خودشون دارند قد می کشند. اما اجازه ای که باید داشته باشند رو ندارند و هنوز خانواده نگران غذا خوردنشون هستند. درسته گاهی یکی خیلی لاغر هست یا این قدر چاقه که واقعا نیاز به مراقبت داره. اما مگه نه اینکه ما با سرزنش های متنوع، متوالی و مرتبمون نتونستیم تغییری در نوجوان ها و حتی بزرگسالان ایجاد کنیم؟ پس چرا دوباره همون رویه تکراری رو بعضی از خانواده ها هنوز دارند اجرا می کنند و ادامه میدن؟

ایراد کار والدین کجاست؟

مشکل ما تذکرات درست و درخواست های به جا نیست. مشکل ما سرزنش های تکراری و متوالی هست که هیچ نتیجه جدیدی هم ایجاد نمی کنه و اگر هم این نتیجه جدید هستش، خیلی کوتاه مدته. کوتاه ایجاد میشه و کوتاه هم از بین میره. ولی وقتی بچه از مسیرش خارج میشه، خانواده ها دوباره دست می زنند به همین سرزنش ها: ای بابا، چند بار بهت بگم این کار رو نکن، چند بار بگم این کار رو بکن، می میری آخر سر از گشنگی، چاق میشی، داری می ترکی. موضوع ما این نیست که این خانواده نباید نگران باشه؛ مگه میشه نگران فرزند نبود؟ ولی همیشه تاکید بر اینه که خانواده ها نباید با نگرانی هاشون زندگی کنند.

پریا، دوست نوجوان ما، درباره این موضوع میگه: « من با اینکه 17 سال دارم، اما هنوز پدر و مادرم من رو مثل کودک سابق می بینند. مثل اینکه گذشت زمان تغییری در من به وجود نیاورده و من باید مثل کودک چند سال پیش کاملاً مطیع والدین خودم باشم. اون ها احساسات و علایق و خواسته های من رو در نظر نمی گیرند و در هر زمینه ای خودشون برای من تصمیم گیری می کنند. هر وقت با مخالفت من رو به رو میشن، من رو سرزنش می کنند که چرا مثل بقیه حرف پدر و مادر رو گوش نمی کنم و بهشون احترام نمی گذارم. این جور مسئله ها من رو کلافه می کنه و باعث شده خیلی از خانواده ام دور بشم.»

در ذهن نوجوان چی می گذره؟

هویت از دو منبع ناشی میشه که نوجوان تمام چیزهایی که در کودکی و قبل از نوجوانی از والدینش یاد گرفته رو به چالش می کشه و اون ها رو تایید یا رد می کنه. پس موقعیت های تاریخی و اجتماعی زیادیه که نوجوان با اون درگیره. نوجوان ها فرزند زمانه خودشون هستند و هم سن هاشون منبع مهم اجتماعی برای حل بحران نوجوانی و کسب هویت می باشند. در واقع نوجوان ها تایم خیلی زیادی از زمان خودشون رو با گروه دوستانشون می گذرونند و سعی می کنند با اون ها همانند سازی کنند و با همسالان، معیارهای هویتی و اخلاقی خودشون رو پیدا می کنند.

افراد موقعی که پا می گذارند به دوره نوجوانی با تغییرات زیاد و سریعی رو به رو میشن که با تمامی مراحل دیگه در زندگیشون می تونه متفاوت باشه. نوجوانی از حدود 11-12 سالگی شروع میشه و معمولا در 18 سالگی تموم میشه. به نوجوانی میگن دوره گذشتن فرد از کودکی به زندگی بزرگسالی. همون طور که گفته شد، بحران اصلی در دوره نوجوانی و سن بلوغ ، هویت یابی هست. در واقع زمان مبتلا شدن به بحران هویت ، زمانی هست که همه مشکلات رو تو دل خودش داره.

مهم ترین بحران های دوره نوجوانی

نوجوان در سن بلوغ یک سری تغییرات جسمانی براش اتفاق میافته که باعث میشه بخش بزرگی از فکرش به این بخش اختصاص پیدا کنه. همین امر باعث میشه از جسمش راضی نباشه و مرتب جلوی آینه خودش رو دید بزنه. دیدید میگن روحیه نوجوان حساس میشه و هرچی که والدین میگن، بهشون برمی خوره؟ همین مورد باعث ایجاد اختلاف و بروز مشکلات بین والدین و نوجوان میشه. بعضی از نوجوان ها ممکنه گوشه گیر باشند، ولی باید توجه کنید که این مورد رو با افسردگی اشتباه نگیرید. نوجوان ها سرکش میشن و این ویژگی بارز هر نوجوان میتونه باشه. توی دوره نوجوانی ، فرزندان با جنس مخالف روبه رو میشن و احساسات جدیدی رو تجربه می کنند و چون مهارتی برای این ارتباط ندارند، با این احساسات درگیر میشن و این باعث نگرانی والدین میشه. 

والدین و مراقبت های دوره نوجوانی

نوجوان هم مثل دوره های قبلی نیاز به مراقبت داره، ولی نه مراقبت های قبلی. در دوره نوجوانی باید به فرزندان نزدیک بشید. اما نه با بغل کردن. این رو در نظر بگیرید که نوجوان اون کودک قبلی نیست و باید رفتارتون رو نسبت بهش تغییر بدید و خوبه بدونید بسیاری از والدین توی این دوره با فرزند خودشون دچار مشکل میشن. پس لازمه برای برطرف کردن مسائل به وجود اومده، به نوجوان آموزش بدیم که از روش حل مشکل استفاده کنه. بهتره والدین یه زمانی رو برای صحبت کردن با نوجوانان در نظر بگیرند و رفتارهای نوجوان رو که بر اساس هیجان و تفکر خودشه درک کنند و سعی کنند قبل از اینکه نوجوان درگیر مشکلی بشه، راجع بهش با اون صحبت کنند و تجربیات خودشون رو در اختیارش قرار بدهند.

باید به عنوان والدین از تحقیر و سرزنش فرزندانتون دوری کنید. شما باید با توجه به سن اون ازش توقع داشته باشید. یادتون نره که فرزند شما هنوز کامل بزرگ نشده و کودک قبل هم نیست. یعنی نوجوان نه اون قدر بزرگه که بتونید مثل یه آدم بزرگ باهاش رفتار کنید و نه یه کودک که همه اش نیاز به مراقبت داشته باشه و بهش امر و نهی کنید.

سخنی با نوجوانان !

نباید از مشکلات و تجربه های جدید بترسی. این تجربه ها بهت کمک می کنه که هویت خودت رو در دوره نوجوانی بدست بیاری. در واقع باید بهت بگم که تجربه های زیادی ممکنه کسب کنی که با دوران کودکی کاملا فرق داره و می تونه به شکل گیری هویت تو کمک کنه. پس بهتره که همه جوانب رو در هر حیطه در نظر بگیری و بعد انتخاب کنی که چی برات مناسبه. (با افراد متخصص حتما مشورت کن)

کتاب خوندن، فیلم دیدن، صحبت کردن با آدم های مختلف، مشورت کردن با یک مشاور و  تحقیق کردن می تونه بهت کمک کنه تا مسائل رو با دید بازتری نگاه کنی و روی خود آگاهیت کار کنی تا بتونی خودت رو بشناسی و از نیازها و خواسته هات اطلاع پیدا کنی

3 مرحله برای تشکیل یک رابطه مثبت میان والدین با فرزندان

میلیاردها پدر و مادر در سراسر جهان وجود دارند، اما هر پدر و مادری دارای عقاید مختلفی در مورد انجام کارهاست ، گزارش های اجتماعی و روانشناختی بسیاری وجود دارد که تاثیر جمعیت های خانوادگی را بر فرهنگ و اقتصاد نشان می دهد همچنین بسیاری از دستورالعمل های مکتوبی وجود دارند ،که هدف آنها تنظیم قوانین برای پرورش فرزند است. واقع بینانه، دراماتیک است و بله، بچه ها پاسخ شما را خواهند داد، پس چگونه والدین در مواجهه با چالش ها پایدار و سازگار باشند؟

 کلید ارتباط قوی والدین با فرزندان

رابطه والدین با فرزندان چگونه بایدباشد

فلسفه والدین بودنتان را مستقیما بگیرید :

این سوال را از خودتان بپرسید:چه چیزی والدینی ایده آل را می سازد؟حتی اگر پدر و مادر راه های مختلفی را انجام دهند، پاسخ تقریبا یکسان است:

  • عشق بی قید و شرط
  • یک نقش مثبت
  • مشاور
  • پرورش کودکان به طور مستقل

چگونگی ارتباط والدین با فرزندان

در جامعه امروز، اکثریت والدین این مبانی اساسی را فراموش می کنند و با راه های پیچیدگی والدینی خود اشتباه می گیرند، مانند:

انتظارات:کاهش نظارت در محیط خانه ؛پدر و مادر روی کارهای کودکشان سرپوش می گذارند و آنها را در موقعیت های منفی نجات می دهد. والدین سخت گیر، دستورالعمل ها را بلند می گویند و کنترل می کنند ، اکثر والدین از مکان عشق می آیند، اما ویژگی های شخصیتی و ناامنی آنها، اغلب رفتارشان را تحت تاثیر قرار می دهد بنابراین چگونه می توان یک رابطه مثبت با فرزند خود را تضمین کرد، در حالی که اجازه داده نمی شود که ویژگی های شخصی بروز داده شوند؟

برای ایجاد رابطه مثبت والدین با فرزندان باید :

 نکات کلیدی برای ارتباط موفق با فرزندان

اجازه دهید فرزند شکست بخورد:

به همان اندازه که این جمله ترسناک به نظر می رسد، شکست به کودکتان درس می اموزد. راهنمایی و مشاوره دهید، اما کنترلشان نکنید. کودکان باید بتوانند تصمیمات خودشان را اتخاذ کنند، که یک مهارت ضروری برای آینده آنهاست این، به رابطه و برقراری استقلالشان کمک خواهد کرد.

یک مثال برای این موضوع تکالیف منزل است، که در آن یا به پاسخ دادن به سوالات انجام می شود، یا به طور مداوم به آنها برای تکمیل کارشان یاد اوری می کنید که نتیجه ازار دهنده خواهد بود.این، به تنهایی میتواند تأثیر منفی بر روی رابطه شما داشته باشد، هر دو طرف احساس خشم و ناآرامی میکنند.

مرحله ای که رابطه والدین و فرزندان را مستحکم تر می کند

نحوه ارتباط صحیح والدین با فرزندان 

زمان کافی:

تلفن ها، تلویزیون ها، رایانه ها را خاموش کنید و برای صحبت کردن کنار هم بنشینید.زمان شام خوردن یک زمان عالی برای این کار است، اما همیشه به دلیل فعالیت و مشاغل افراد امکان پذیر نیست. تقریبا در روز هر 15 دقیقه برای صحبت های صمیمی وقت بگذارید. لازم نیست که در مورد معنی زندگی صحبت کنیم، بلکه می تواند ساده باشد مثل اینکه بپرسید امروزت چگونه گذشت، یا برنامه آخر هفته را چید تمام این مکالمات، خطوط ارتباطی را باز می کنند، بچه ها نیاز به اطمینان دارند که والدین همیشه با هم صحبت می کنند، مهم نیست که زندگی چقدر سخت باشد.

گام اساسی در برقراری ارتباط موثر والدین با فرزندان

قوانین و مرزها را تنظیم کنید:

قوانین را از دوران کودکی وضع کنید، والدین قوانینی مانند اینها وضع می کنند:”دست نزن، خیلی داغ است”، “برادرت را نزن”، “روی دیوارها نقاشی نکن”، “آن لباس را تن سگ نکن”. این لیست بی پایان است، اما قوانین ناشی از عدم رعایت قوانین، دارای بیشترین اعتبار در رابطه والدین و فرزندان است.

 نحوه ارتباط موثر والدین با فرزندان 

چه عواقبی وجود دارد و آیا به آنها عمل می شود؟

اگر تهدید برای عدم انجام یک قانون وجود داشته باشد، باید انجام شود اگر نه، کودکان احساس می کنند که می توانند قوانین را مجددا انجام ندهند و منجر به ناامنی می شود، که این به علت فقدان مرزها است. مطالعات متعددی ثابت کرده اند که انسان نیاز به ساختار و قوانین دارد تا بتواند صعود کند و احساس امنیت کند، و به نوبه خود تعامل با فرزندان را بهتر می کند.

موفقیت در قاعده قانون گذاری، این مراحل ساده را دنبال می کند:

  • قوانین ساده ای را وضع کنید که همه بفهمند.
  • محکم باشید و به عقب برنگردید.
  • احساس گناه نکنید، این قوانین برای اطمینان از امنیت کودکان وجود دارند.
  • به آنها احترام و همدلی بیاموزید.

روش هایی برای ارتباط مؤثر والدین با فرزندان

نکاتی در رابطه با ایجاد ارتباط موثر با فرزند

در جامعه مدرن امروز ما خودخواهی رواج داده شده است .به منظور پرورش فرزندانتان تا هیولاهای کوچک نشوند، باید تلاش کنید و تمرکزتان را بر روی آموزش و شخصیت آنها بگذارید. مطالعه دانشگاه هاروارد از 10،000 دانش آموز متوسطه و دبیرستان نشان داده که 4 نفر از 5 نفر، درک کرده اند که والدینشان به موفقیت بیش از مراقبت از دیگران اهمیت می دهند در عوض، والدین باید توسط مثال ها هدایت شوند، بنابراین کارهای دلسوزانه یا نظارت دیگران را نشان می دهند و اولویت خود را در نظر می گیرند. این اقدام منجر به تکمیل شدن آنها می شود و فرزندان یاد می گیرند که خودشان مهم نیستند. نگرش مثبت با رفتار مراقبتانه می تواند خشم، افسردگی و انتظاراتی را که میتواند همه چیز را به دست بگیرد، را تعویض و جابه جا کند، زیرا آنها روحیه ای دارند که “باید همه چیز را ببرند”.

با ارتباطات، همدلی، منطق، قواعد و سازگاری، والدین ابزارهایی برای پرورش فرزندان خود دارند این جاده ممکن است پر از چاله باشد، اما با پایه ای قوی، روابط خوب ،شکل می گیرد و می ماند. برای خواندن موارد بیشتر درباره روابط والدین و فرزندان بررسی بیشتری انجام دهید.